وقتی به گفتگوهایی که در سازمانها و با سرمایه های انسانی ایشان در سطوح مختلف داشته ام، قدری عمیق فکر می کنم شواهدی را می یابم که در سازمانهای صنایع مختلف ما در ایران به طور مستمر تکرار می شود. 

به عنوان مثال، فرقی نمی کند که مشتری یک سازمان باشید یا عضوی از آن؛ فرقی نمی کند که آن سازمان در بخش دولتی فعالیت کند یا یک مجموعه خصوصی باشد... انگاری این دو جمله معمولا شنیده می شود:
به ما ربطی نداره
به شما ربطی نداره

زمانی که " به ما ربطی نداره " را می شنوم؛ معمولا سوال می کنم: چرا؟
زمانی که " به شما ربطی نداره " را می شنوم؛ باز هم معمولا سوال می کنم: چرا؟

قدری که دقیق می شوم، به نظرم می رسد در اکثر مواقع، افراد گوناگون حوصله پرسیدن این " چرا " را ندارند
پای گفتگو با این افراد بی حوصله که می نشینم؛ واژه کلیدی این است: دردسر
دنبال دردسر می گردی ها.
حالا فکر می کنم که اگر در یک جامعه، سازمانهایی وجود داشته باشد که افراد مرتبط به آن ها دنبال دردسر نباشند؛ پرسشگری نکنند و "چرا" نپرسند؛ با شنیدن "به ما ربطی نداره" یا "به شما ربطی نداره" سکوت کنند و گفتگو نکنند ... در طول زمان چه خواهد شد؟

به نظر می رسد در طول زمان
نباید از گسترش فساد اقتصادی تعجب کنیم
نباید از گسترش آسیب های اجتماعی تعجب کنیم
نباید از گسترش مشکلات زیست محیطی تعجب کنیم
نباید از کژکارکردی نظام آموزشی تعجب کنیم

چون که: به ما ربطی نداره
چون که: به شما ربطی نداره

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در دوازده آذر هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.