جلسه در ساختمانی بود از ساختمان‌های وابسته به معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری. چون مکان دقیق جلسه مشخص نبود؛ چون تابلو راهنمایی طبقات هم در ورودی ساختمان نصب نبود؛ چون فردی هم که باید پشت میزش می‌بود، نبود ... طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم را گشت زدم و بالاخره مکان جلسه را یافتم. انتهای آن جلسه، فرد آگاه و مطلعی از وضعیت نظام آموزشی کشور، با لبخندی گفت: "درباره وضع موجود توافقی نیست و نمی‌دانیم کجا ایستاده‌ایم. وقتی از ده سال آینده صحبت می‌کنیم، هر کسی ده سال بعد خودش را می‌بیند؛ آن هم از جایی که خودش ایستاده است و نه ده سال بعد نظام آموزشی را."

پس از آن جلسه در موقعیت‌های مختلف و به بهانه‌های گوناگون درباره صحبت انتهایی آن جلسه فکر می‌کنم. بگذارید برای چند دقیقه پیچیدگی مساله را فراموش کنیم.

تصور کنید از یک مدیر مدرسه بخواهیم که ده سال بعد مدرسه خود را توصیف کند. برای مشارکت در این فعالیت از چهار مدیر مدرسه دعوت کنیم. برای مثال یک مدیر مدرسه در محدوده بلوار معلم شهر مشهد، یک مدیر مدرسه در محدوده کوی طالقانی شهر خرمشهر، یک مدیر مدرسه در محدوده میدان هفت تیر شهر تنکابن و یک مدیر مدرسه در محدوده ولنجک تهران.

این که این چهار مدیر مدرسه چه دیدگاهی درباره وضعیت موجود مدرسه خودشان دارند و چه آینده‌ای را برای مدرسه خود در نظر دارند، پرسش مهمی است اما از سویی تفاوت‌های زمینه‌ای موجود در این چهار مدرسه با پراکندگی جغرافیایی، باید مورد توجه قرار گیرد. از سویی دیگر کلی بودن این سوال علی‌رغم ویژگی آزاد گذاشتن مدیر مدرسه در بیان فکرهایش، می‌تواند سبب سردرگمی این چهار مدیر مدرسه در پاسخ‌گویی به پرسش ما شود. 

بگذارید صورت سوال و فعالیت خود را بازطراحی کنیم: از یک مدیر مدرسه بخواهیم که تصور کند در ده سال بعد، یک روز کاری خود را چگونه سپری می‌کند؟

به نظر می‌رسد اگر این پرسش را از چهار مدیر مدرسه در شهرهای مشهد، خرمشهر، تنکابن و تهران بپرسیم؛ یافته‌های متفاوت‌تری نسبت به پرسش قبل خواهیم داشت. با توجه به جامعه مخاطبان کانال تفکر سیستمی، دور از ذهن نیست که هم اکنون مدیر یک مدرسه در یکی از این چهار شهر ایران و حتی در همان محدوده و محله مورد نظر، خواننده این یادداشت باشند. و با خواندن این یادداشت به این فکر کنند که واقعا ده سال بعد، یک روز کاری ایشان چگونه سپری می‌شود؟

شاید گروهی از خوانندگان این یادداشت بگویند درباره کدام آینده صحبت می‌کنی و چگونه ذهن ما به آینده فکر کند در حالی که این روزها هم با آلودگی هوا زندگی کردیم و هم اخبار محدودیت فعالان محیط زیست را شنیدیم. بعید نیست دانش‌آموزی که این روزها به مدرسه می‌رود، آینده‌ای در انتظارش باشد که با همین محدودیتها مواجه شود.

سخت است؛ راست می‌گویید. سخن گفتن از آینده و فکر کردن درباره آینده در این روزها سخت است. اما اگر سال‌ها قبل، یک جور دیگری فکر می‌کردیم، یک جور دیگری همکاری می‌کردیم، یک جور دیگری انتخاب می‌کردیم، آیا امروز با این میزان از تنگ‌نظری‌ها و بی‌تدبیری‌ها گرفتار می‌شدیم؟

دکتر مقصود فراستخواه ۲۳ بهمن ۹۶ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره توسعه ایران سخنرانی داشت. او گفت: "بپذیریم که آموزش رسمی در کشور ما شکست خورده است."

به نظر می‌رسد نخستین گام برای توافق درباره وضع موجود نظام آموزشی همین است که فرقی نمی‌کند در کجا ایستاده‌ایم، بپذیریم که ما شکست خورده‌ایم. و بپذیریم که آینده ایران در گرو درک آموزش و یادگیری است. جهت‌گیری معطوف به آینده در یک جامعه، با همین فکرها و گفتگوهای ما درباره آینده آغاز می‌شود. بدون تردید کسانی که در موقعیت سرپرستی مدیریت مدرسه، دانشگاه، کسب و کارهای آموزشی و سازمان‌های مردم نهاد آموزشی هستند؛ مسوولیت سنگینی بر عهده دارند.

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در بیست و چهار بهمن هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.